بمباران هیروشیما و ناکازاکی انتقام سختی از بدن ژاپنیها گرفت. با «جنگها و بدنها» در خواهید یافت، چگونه جنگ دوم جهانی طرز تلقی ژاپنیها از بدن انسان را دگرگون کرده است. نغمه ثمینی در کتابش نشانههای تن در فرهنگ و سینمای ژاپن را تحلیل کرده است؛ تحلیلی موشکافانه، دقیق و عمیق. او نشان میدهد چگونه بدن قهرمانان ملی و قربانیان جنگ از پرده نقرهای سینما رخت بر بست و چه کسانی بدنهای مورد ستایش سینما را سانسور کردند
به گزارش فیلنامه و به نقل از ایرنا نغمه ثمینی در پژوهش خود بر موضوع جالب و پرکشش متمرکز شده که حتما میتوان مشابه آن را در سینمای ایران نیز دنبال کرد. این پژوهشگر سینما در بخشی از کتابش با مرور آثار سینمایی شناخته شده ژاپن، تغییر مسیر سینمای این کشور را درباره مساله بدن و به ویژه تحول بازنمایی بدن زنان را آشکار میکند. روشن است فهم تحول و وضعیت کنونی سینمای ژاپن، مستلزم اطلاع از وضعیت سینمای این کشور و فرهنگ سنتی ژاپن درباره بدن است. این استاد دانشگاه در مطالعه خود نمونههای مختلفی از مظاهر بدن در فرهنگ ژاپن را مورد بررسی قرار داده است. نمونههایی که آنها را بسیار در سینمای ژاپن دیدهایم و احتمالا از معنا و رموز آن بیاطلاع بودهایم.
سینمای ژاپن پیچیده است. به ویژه اگر موضوع فیلم سنتهای ژاپنی باشد فهم بسیاری از نمادها و نشانههای فیلم برای مخاطبان ناآشنا دشوار است. اغلب زنان ژاپنی در فیلمهای این کشور در لباسی زیبا و هرچند نامانوس برای فرهنگهای غیرژاپنی ظاهر میشوند. لباسی که به آن «کیمونو» گفته میشود. کیمونو به عنوان اصیلترین و قدیمیترین لباس ژاپنی حاوی هویتی فرهنگی است که در قیاس با شلوار و دامن و پیراهن کمتر بر جنبههای جنسیتی بدنها تاکید میکند. کیمونو لباسی است با لایههای متعدد؛ مانتوهایی که روی همدیگر پوشیده میشوند و بدن را در هر لایه بیشتر و بیشتر در خود پنهان میکند. و با این شگرد در واقع بخش جسمانی، عینی و جنسیتی بدن پنهان میشود. کیمونوها نه دکمه دارند و نه زیپ یا بند، و این باعث میشود اهمیت اندازه بودن از بین برود. کیمونوها سایز ندارند و بدنها با شکل و اندازهشان فردیت نمییابند. کیمونو واقعیت بدن را میپوشاند و حجم بدن را در لایههای متعدد و در زیبایی شاعرانه طبیعت پنهان میکند. علیرغم پنهان کردن حجم و فرم بدن زنان در کیمونو پارچه این لباس مملو از نقش و نگار است. نقشهایی که تکرار زیباییهای طبیعت بر پارچه است. پارچههایی که در زیبایی خیره کننده هستند اما پوشیده. گویی مفهومی متناقض دارند و هم نگاه را به خود جلب میکنند و هم نگاه را از بدن زن کیمونو پوش دور نگه میدارند(از کتاب ۴۲).
گیشاها (Geisha)هنور در ژاپن وجود دارند و هنوز پنج مدرسه در کل ژاپن هستند که گیشا تربیت میکنند. گیشا متشکل از دو واژه «گی» به معنای هنر و «شا» ددر معنای فرد است. نزدیکترین ترجمه این واژه همان هنرمند یا اهل هنر می شود. همه گیشاها زیبا هستند، اما جنسی از زیبایی ساخته شده، نقاشی و طراحی شده. درک جایگاه یک گیشا برای غالب فرهنگهای دنیا دشوار است. این پدیده هم برای نمایش زیبایی زنانه است و هم در لباس و آرایش از بدن جنسی و از فیزیک بدن دور میشود.پدیدهای که البته برای لذت بخشیدن به مردان ساخته شده و البته مواظب است که این لذت وارد مرحله فیزیکی نشود.
گیشاها در فرهنگ ژاپن روسپی نیستند؛ آنها از میان زنانی زیبا انتخاب میشوند که برای اهداف جنسی تربیت و آموزش داده نمیشود؛ آنها تنها برای ارائه غیرجنسی زیباییشان آموزش داده میشود.
ساموراییها مردان جنگجوی ژاپنیای هستند که ساعتها شمشیر بازی کرده و فنون رزمی را با مهارتی خیره کننده اجرا میکنند؛ برای مخاطب ناآشنا جست و خیز این مردان از نظر مهارت آنها در اجرای فنون نظامی و آمادگی جسمانیشان دیدنی و پرکشش است اما ساموراییها در سنت و فرهنگ ژاپن جایگاهی جدی داشتهاند. حتما برای همه ما جالب خواهد بود بدانیم، نمایش بدن ساموراییها در سینمای ژاپن برای مدتی ممنوع بوده است.
ثمینی در کتاب «جنگها و بدنها» توضیح میدهد که ساموراییها بایستی بدنهایی به شدت ورزیده داشته و شجاع باشند. سامورایی باید می توانست تمام احساساتش را از صورتش بزداید و تمرینات دشواری را پشت سر بگذارد. به همین ترتیب بدن سامورایی باید در هر لحظه آماده مرگ باشد و باید به قدری آمادگی کسب میکرد تا بتواند در برابر درد چیره شود. یک سامورایی به تشخیص خودش یا فرماندهاش تصمیم میگرفت خود را تنبیه کند و شکمش را پاره کند. این حرکت حکایت از آن داشت که از نظر او یا فرماندهاش، وی دیگر لیاقت سامورایی بودن را ندارد.
نمایش «نو» در ژاپن با صورتک اجرا میشود. بدنها در این نمایش بازنمود کامل تحت اختیار بودن هستند. حرکات بدن به شدت محدود و حساب شده است. میتوان گفت هیچ حرکتی خارج از اختیار بازیگر نخواهد بود. در این قناعت حرکات، محدود کنشهای فیزیکی روی صحنه به شدت پرمعنا میشود. هر کنشی معنایی دارد و شروع و پایانی که با مکثهای اعضاء بدن نقطه گذاری میشود. بدن بازیگر نمایش «نو»، بدنی به شدت تحت فرمان است. بدنی همجون بدن یک عروسک که عروسکگردانش، خود بازیگر است.
جنگ جهانی دوم بر بدن در سینمای ژاپن تاثیر عمیقی گذاشت. در دوران جنگ میهن پرستی و بدن جنگجو به گفتمان غالب تبدیل شد. پیدایش بدن ملی از منظر ژاپنی دقیقا حاصل حذف و فراموشی بدن فردی بود، و کاملا موضوعیتی سیاسی و ملی یافته بود.اما شکست سهمگین ژاپن در پایان جنگ دوم جهانی تمام معادلات را تغییر داد. بدن پسر خدا (پادشاه ژاپن) تحقیر شد و ژاپنی برای اولین بار وقتی صدای او را شنیدند که داشت در رادیو بیانیه تسلیم و شکست مردمش را میخواند. پادشاه اکنون مجبور بود با آن اندام کوتاه و آن صورت ترسیده در کنار ژنرال مک آرتور، آمریکایی پیروز و بلند قامت بایستد و عکس بگیرد و کوتاهی و کوچکی اندام خرده شدهاش را در جهان به نمایش بگذارد. نگاه کنیم به دستهای به کمر زده ژنرال فاتح که به بدنش حالتی مستحکم داده است در قابل دستهای آویخته امپراتور شکست خورده و بلاتکلیف ژاپن.
بعد از شکست ژاپن در جنگ دوم جهانی و تسلط آمریکا بر این کشور ، محتوای فیلمهای سینمای ژاپن زیر ذره بین آمریکاییها رفت. قهرمانان سامورایی کنار گذاشته شدند و در هیچ فیلمی از فاجعه بمبماران اتمی هیروشیما و ناکازاکی تصویری نشان داده نمیشد؛ هیچ تصویری از بدن که مرتبط با قهرمانی ملی، یعنی بدن سامورایی یا فاجعه آمریکایی یعنی بمباران اتمی باشد، بر روی پرده سینمای ژاپن ظاهر نمیشد. در واقع تا سال ۱۹۴۶ نه هیچ فیلمی و نه هیچ پژوهشی امکان پرداختن به موضوعات مرتبط با بمب اتم را نداشت. با این ممیزی نمایش بدن در سینما دستخوش تحولی شگرف شد و دو بدن از سینما حذف شد: بدن جنگجو و بدن قربانیان هیروشیما. بعد از جنگ، تمام ارزشهای سنتی ژاپن درباره بدن زیر و زبر شد و در عوض بدنهای سانسور شده پیشین، بدن زنان رها شد و در عوض بدنهای سامورایی و قربانیان جنگ به سکوتی عمیق فرو رفتند.
دلیل نمایش آزادانه زنان در سینمای پس از جنگ ژاپن از موضوعات جذاب و خواندنی کتاب «جنگها و بدنها» است. نغمه ثمینی به نقل از صاحبنظران یکی از دلایل این تحول را در بدن ضعیف و شکست خورده مردان در جنگ میداند. به زعم این دسته از نظریهپردازان، حضور آزادانه بدن زنان در سینمای ژاپن فرصت لذت خیره مردان تماشاچی را فراهم میآورد.
کتاب «جنگها و بدنها» به کوشش نغمه ثمینی، توسط نشر نی در ۱۷۰ صفحه منتشر شده است.