با درگذشت ژان لوک گدار شماری از کارگردان‌های مطرح امروز جهان درباره این چهره فراموش‌نشدنی سینما نوشتند.

سعادت آنارشی ناب!

مایک لی کارگردان بریتانیایی گفت: درگذشت گدار غم اندوه عمیقی در من ایجاد می‌کند. سال ۱۹۶۰ بود و وقتی برای اولین بار به لندن رسیدم «از نفس افتاده» پرده‌های سینماها را منفجر کرده بود. برای یک نوجوان ۱۷ ساله از سالفورد که عشق سینما بود این شاهکار گدار نفسم را بند آورد. فیلمبرداری آزادانه، بازی باورپذیر خودجوش، لحظات عجیب و غریب… جشنی بود از چالش‌های ایده‌های یک فرد درباره سینما: سعادت آنارشی ناب!

فیلم‌های گدار ضروری‌تر و زنده‌تر از همیشه‌اند

مارتین اسکورسیزی نوشته است: گدار با «از نفس افتاده» ایده اصلی اینکه یک فیلم چیست و به کجا می‌تواند برسد را دوباره تعریف کرد. هیچکس به اندازه گدار جسور نبود. او هرگز فیلمی نساخت که در یک ریتم یا حال و هوا یا دیدگاه جای بگیرد، و فیلم‌های او هرگز شما را به سمتی رویایی نمی‌کشاند. آنها شما را بیدار می‌کردند. هنوز هم همین کار را می‌کنند – و همیشه هم خواهند کرد. سخت است فکر کنیم او رفته است، اما اگر هنرمندی بتواند بگوید که ردی از حضورش را در هنرش به جای گذاشته، او گدار است. و باید بگویم، وقتی افرادی بسیاری عادت کرده‌اند به اینکه خودشان را مخاطبی منفعل بدانند، فیلم‌های او ضروری‌تر و زنده‌تر از همیشه به نظر می‌رسد.

حضور او مرا شجاع کرد

کلر دنی فیلمساز فرانسوی می‌نویسد: حضور او موجب شجاعت من شد. فیلم‌های او به من باوری نه فقط درباره سینما – که خودم از قبل داشتم- بلکه به اینکه چگونه باید مسیر خودم را پیدا کنم بخشید. با وجود استعدادهای خیلی اندکم. او از فیلم‌ها، نقاشی‌ها، موسیقی و ادبیات نقل قول می‌کرد و معتقدم روحش در کل اروپا با همه تاریخش سیر می‌کرد.

سینما مکعب روبیک او بود

پل شریدر کارگردان و فیلمنامه‌نویس مطرح آمریکایی نوشت: سینما به دو مقطع تقسیم می‌شود: قبل از گدار و بعد از گدار. او به مدت ۱۵ سال سینما را سرهم کرد و جدا کرد؛ سرهم کرد و جدا کرد؛ عین یک مکعب روبیک که مختص او باشد. گدار و باب دیلن چهره‌های عجیب و غریب نسل خود هستند. گدار در نقل قول‌ها استاد بود همان طور که در «لمس شیطان» با بازی مارلن دیتریش می‌گوید: او یک آدم خاص بود. چه فرقی می‌کند مردم درباره‌اش چه بگویند؟

ذهنم را به هم ریخت

کارول مورلی کارگردان و فیلمنامه‌نویس بریتانیایی نوشته است: اولین بار که فیلم گدار را دیدم در یک کلاس مطالعاتی فیلم بود. ۲۳ ساله بودم و دانش سینمایی‌ام ناچیز بود. فیلم او حول اعتصاب در یک کارخانه سوسیس و کالباس می‌چرخید و مرا متحیر کرد. این فیلم چی بود؟ همه ما به گونه‌ای تحت تاثیر آن فیلم قرار گرفتیم که نمی‌توانستیم در قالب کلمات توصیفش کنیم و هنوز هم نمی‌توانم.

نور درخشانی که راه نشان داد

لوکا گوادانینو کارگردان و فیلمنامه‌نویس ایتالیایی نوشته است: گدار نور درخشانی بود که فیلم به فیلم، ایده به ایده و با زبان راه را به ما نشان داد. ما امروز تنهاتر شده‌ایم اما سینمای شگفت‌آور او تا همیشه راهنمای ما خواهد بود.

هرگز از او دور نشدم

ابل فرارا کارگردان آمریکایی نوشته است: مانند آثار پازولینی، نوشته‌های گدار به اندازه فیلم‌هایش خاص بود. هیچکس هرگز راه او را نرفت؛ به جز پی‌یر پائولو پازولینی، هیچکس به او نزدیک نشد. حتی شعر نهفته در اسامی فیلم‌های او ذهنم را برهم می‌زند: «گذران زندگی»، «یک به علاوه یک»، «زن زن است»، «آلفاویل» و فیلم محبوب من «همه پسرها را پاتریک می‌نامند». چه غمگین است امروز.

برای درگذشت یک نابغه

ترنس دیویس فیلمنامه‌نویس و کارگردان بریتانیایی هم نوشته است: همان طور که پروست و جویس را رمان‌دوستان تحسین می‌کنند، سینمادوستان گدار را دوست دارند. نفوذ گدار و شور و شوق شدید او بر فراز ما جریان دارد و ما که پشت سر او مانده‌ایم فقط می‌توانیم این شکوه را به خاطر بیاوریم و در آن غرق شویم. با رفتن او ما فقیر شده‌ایم. خانم‌ها، آقایان، کلاه از سر بردارید و برای درگذشت یک نابغه بایستید.