عاشیق حسن اسکندری از ماجرای عمری فعالیت هنریش میگوید و از اینکه در سفری به ژاپن سرود ملی این کشور را حفظ میکند و برایشان میخواند.
به گزارش فیلنامه و به نقل از
یاسر یگانه
عاشیق حسن(طرلان) اسکندری از نوازندگان و خوانندگان به نامِ موسیقی آذری است.
میگویند همان گونه که مجنون در راه عشقِ به لیلی هرگز کم نیاورد، عاشیق حسن هم عاشق هنر است و اگر جانش برود این هنر را ترک نمیکند. صدای عاشیق حسن با صلابت و به اصطلاح ۶ دانگ بود. از این روی به او لقب «عاشق حسن قناری» دادند.
عاشیق، عاشق یا آشیق؛ عارف و نغمهسرای سیاری است که ساز مینوازد و آواز میخواند. پیش از جا افتادن لغت «عاشیق» این هنرمندان را «اوزان» مینامیدند. عاشیقها در بداههخوانی مهارت دارند و گاهی شعر و آهنگ تصنیفهایشان را هم خودشان میسازند. موسیقی «عاشیق»ها متعلق به فرهنگ آذری و ترکی است اما برخی اقوام و ملل غیر ترک نیز «عاشیق» را با همین مشخصات و گاه با همین نام و گاه با نامهای دیگر دارند. «بخشیها» و «بخشو»های جنوب ایران از آن جملهاند.
همسرِ عاشیق حسن میگوید: «من موسیقی عاشیقها را خیلی دوست داشتم. پدرم همیشه عاشیقها را به خانه دعوت میکرد تا برایمان بنوازند و بخوانند. در نهایت هم قسمت این شد که من همسر عاشیق باشم.»
موسیقی عاشیقها را دوست داشتم
همسرِ عاشیق حسن میگوید: «من موسیقی عاشیقها را خیلی دوست داشتم. پدرم همیشه عاشیقها را به خانه دعوت میکرد تا برایمان بنوازند و بخوانند. در نهایت هم قسمت این شد که من همسر عاشیق باشم.»
عاشیق حسن اسکندری، دوم بهمن سال ۱۳۲۶ در روستای اوزومکاللا ناحیه قرهداغ به دنیا آمد. از سال ۱۳۳۵ در تبریز به فرشبافی مشغول شد و چند سال بعد به تهران رفت. در سال ۱۳۴۸ به تبریز بازگشت و نزد عاشیقهای دیگر، مانند عاشیق رسول قربانی و عزیز شهنازی، به کار قاوالنوازی و آوازخوانی مشغول شد. بعد از مدتی، به تشویق بالابان نواز معروف، عباس عبادیان، ساز نوازی را یاد گرفت و هنر عاسیقی را پیشه کرد و همزمان نیز در رادیو تبریز به اجرای داستانهای عاشیقی مشغول شد.
مادرم نامم را «طرلان» گذاشت
عاشیق حسن اسکندری که نام دیگرش «طرلان» است، میگوید: «مادرم عاشیقی را میشناخت که خیلی خوب میخواند. تصمیم میگیرد که اگر پسری داشته باشد، نامش را «طرلان» بگذارد. وقتی من به دنیا میآیم اسمم را «طرلان» گذاشت.
پدرم وقتی ۹ سالم بود، ما را از روستا به تبریز آورد. از همان ۹ سالگی قالیبافی میکردیم و سه سال طول کشید تا در قالیبافی استاد شوم. از همان زمان موسیقی را هم با جدیت دنبال میکردم و از ۱۹ سالگی هم به تهران رفتم.»
عاشیق حسن اسکندری در سال ۱۳۶۴ به همراه چند عاشیق دیگر به جشنواره موسیقی فجر دعوت شد؛ و این آغازی بود بر ارجگذاری به موسیقی عاشیقی. از آن پس او و گروهش در چندین دوره جشنوارههای موسیقی فجر حضور یافته و جوایزی دریافت کردهاند. در ۱۳۷۰ مقام دوم تکنوازی، در ۱۳۷۵ مقام اول گروهنوازی و در سالهای ۱۳۶۹، ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ مقام اول آوازخوانی را به دستآورد.
او تاکنون در کشورهای مختلفی چون جمهوری آذربایجان، ژاپن، آلمان، انگلستان، فرانسه، هلند، چین، ازبکستان، قزاقستان، اسلواکی، اتریش، اسلوونی، مجارستان، چک و ترکیه برنامه اجرا کرده است.
سرود ملی ژاپن را حفظ کردم و برایشان خواندم
عاشیق حسن اسکندری شاعر و آهنگساز است. آموزشگاه موسیقی هم دارد. عاشیق حسن از کسانی که قدرت مالی ندارند و میخواهند موسیقی یاد بگیرند، پول نمیگیرد.
عاشیق حسن میگوید: «میگویند، عاشیق آمد، شیخ آمد، درویش آمد؛ یعنی عاشیق میآید تا بخواند و بنوازد و عشق هدیه کند.
کنسرتهایی که در کشورهای دیگر داشتم، فضای دیگری داشت و بسیار متفاوت بود. در هر جای دنیا که کنسرت داشتهام دستمزد مالیام را پرداخت کردند و حتی گاهی بیشتر هم دادند.
یادم هست که ۶ نفر از ایران به امریکا رفته بودیم. قرار بود ۱۵ روز در آنجا باشیم و هر شب برنامه برگزار کنیم. به دلایلی برنامههایمان برگزار نشد. به ما گفتند که دستمزدتان را تمام و کمال پرداخت میکنیم. این کارشان خیلی برایم عجیب بود و در عین حال خیلی خوشحال شدیم.
دو بار به ژاپن رفتم. آنجا سرود ملی ژاپن را حفظ کردم و برایشان میخواندم.»
موسیقی عاشیق از آنِ ما ایرانیان است؛ پس چرا باید کشور آذربایجان این سنت را به نام خودش ثبت کند. چرا اجازه میدهیم سنتها و داشتههای فرهنگیمان را به تاراج ببرند.
متأسفانه در حال حاضر کنسرتهای عاشیقی چندان با استقبال مواجه نمیشود. ارگانهای دولتی و فرهنگی هم چندان از این موسیقی حمایت نمیکنند.
از من پرسیدند که شما در عروسیها هم برنامه اجرا میکنید؟ گفتم بله. این سنت مردم است. ما هم نخواهیم برویم، مردم نمیگذارند و از ما میخواهند که در عروسیها هم حضور داشته باشیم. ما عاشیقیم، نه بمب داریم و نه تفنگ. فقط برای مردم میخوانیم.
عاشیق حسن همواره در عروسیها هم ساز و آواز سرداده است، او در این باره میگوید: «از من پرسیدند که شما در عروسیها هم برنامه اجرا میکنید؟ گفتم بله. این سنت مردم است. ما هم نخواهیم برویم، مردم نمیگذارند و از ما میخواهند که در عروسیها هم حضور داشته باشیم. ما عاشیقیم، نه بمب داریم و نه تفنگ. فقط برای مردم میخوانیم.»
عاشیق حسن در این سن و سال باز هم میخواهد موسیقی را ادامه دهد و آن را به مردم بیشتری در دنیا معرفی کند. عاشیق حسن میگوید من و سازم فدای ملتیم.
گروه عاشیق حسن در جشنواره موسیقی آوینیون فرانسه در ۱۳۷۰ به عنوان گروه برگزیده شناخته شد. همچنین عاشیق حسن نشان تبریز را دریافت کرده است.
امید اصلیام این است که عاشیقی به جایگاه واقعی و اولش برگردد. دومین آرزویم خوشبختی ملت است و دوست دارم مردم خوشبخت باشند.
سازم مرا نجات داد
عاشیق حسن یک بار هم فراموشی گرفته است که این ماجرا را اینگونه شرح میدهد: «سال ۱۳۶۲ یک بار فراموشی گرفتم. وقتی شب خوابیدم و صبح بیدار شدم، دیدم که چیزی یادم نمیآید. اما پس از ۶ ماه همهچیز دوباره برگشت و داستانها و شعرها را دوباره به خاطر آوردم. به خدا گفتهام که تا نفس دارم این ساز را کنارم قرار دهد، وقتی نفسم رفت این ساز را از من بگیرد. سازم من را نجات داد.»
او دو آرزو در زندگی دارد که آنها را اینگونه بیان میکند: «امید اصلیام این است که عاشیقی به جایگاه واقعی و اولش برگردد. دومین آرزویم خوشبختی ملت است و دوست دارم مردم خوشبخت باشند.»
عاشیق حسن، عاشیقی آفرینشگر است. او علاوه بر اجرای موسیقی، دیوانی ترتیب داده که حاوی قوشماها، گرایلیها و تجنیسها است. عاشیق حسن در خلق داستان عاشیقی هم دستی دارد.
عاشیق حسن اسکندری در مراسم اختتامیه سی و پنجمین جشنواره موسیقی فجر، به پاس عمری فعالیت هنری تقدیر شد.